دوست خوب هورامی ام ، شاعر نازنین ، دکتر آشنا!
تو ماه را در هورامان میبینی و من در گهرمیان و کرماشان ، اما ماه یکی است همیشه زیباست مثل زبان کوردی که یگانه و زیباست.ماه ماه است و به قول “سیلویا پلاست” ( ماه چیزی برای غمگین شدن ندارد) می نشیند و نگاه می کند به زیبایی اش درست مثل “نارسی” در چشمه آب یا چشمان سبز و زیبای تو.
آشنا! در روزگار سختی نوشتن را نوشتیم ، روزگاری پر از آرای اضداد – اما چه باید کرد رفیق با این ماه زیبا که همان شعر است- و شعر همیشه منجی است برای من و شما و خیلی ها. بشر هنوز نتوانسته است شعر را نابود کند و این مهمترین مسئله درباره شعر است. شعر به سادگی و صمیمیت و دلپاکی توست رفیق که خارج از همه چیز ، تو را در آغوش گرفته است و همیشه میبینم که از پنجره ی خودت جهان را میبینی و می نویسی اما ماه یکی است در نهایت.
و چه خوب که با شعر به سرزمین گویش من سفر کردهای و چه خوب سرودهای .کاش روزی بتوانم به هورامی بنویسم ، کاش!
در شعرت چه لطیف و کوتاه مفاهیم را آورده بودی و چقدر بی پیرایه سخن می گویی و اعتراف میکنی و ماه را کامل دیده ای.
دکتر جان شاید سرنوشت ما و دوستانمان چنین بود که کارگر واژه های زبان کوردی باشیم ، ما که می توانستیم زندگی آرام و بی حاشیهای داشته باشیم اما ظاهرا نمی شود و راه بازگشتی نیست . باید بمانیم و بنویسیم برای مردم، مردمی که سرشار از “سیاچمانه” ، “هوره “و “مور “هستند.
بهترین ها را برایت آرزومندم.
برادرت علی الفتی
بهار ۱۴۰۲ کرماشان
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰