متن کامل کتیبه بیستون و رمزگشایی از آن
کتیبه بیستون، بزرگترین سنگ نبشه جهان، یادگاری ارزشمند از سخنان داریوش بزرگ هخامنشی برای تمامی ایرانیان است که در مجموعه بیستون کرمانشاه قرار دارد. این کتیبه در بلندای دست نیافتنی که از پایین کوه نیز بههیچوجه قابلخواندن نیست، نشان از آن دارد که داریوش بزرگ، تاریخ عظمت خود را نه برای مردمان روزگار خویش، که برای آیندگان نیز نوشته است.
کتیبهها و سنگ نوشتههای تاریخی نشان از تاریخ مستند دروان هخامنشی و کهن ایران دارد و برای تمامی ایرانیان بسیار افتخارآمیز است که نوشتههای داریوش بزرگ هخامنشی و حوادثی را که او از زبان خود نقل کرده را بدون هیچ واسطهای بخوانند.
عکس از پوریا پاکیزه خبرگزاری ایسنا
کتیبه بیستون کجاست؟
راهی که امروزه از همدان آغاز شده و با گذر از شهرهای کنگاور، کرماشان (کرمانشاه)، سرپلذهاب، قصرشیرین و خسروی به سرزمین میان رودان (بینالنهرین) میرسد؛ همان راه باستانی چند هزار ساله است که سرزمینهای خاوری و میانی ایرانزمین را به سرزمینهای باختری و به بابل و نینوا و دیگر شهرهای میانرودان پیوند میداده است.
در درازای این راه و به ویژه در بیستون، یادمانهای باستانی فراوانی به چشم میخورد که نشانه رویکرد ویژه پیشینیان ما بوده است.
عکس از فرزاد منتی
کتیبه بیستون که هفتمین اثر ثبت شده ایرانی در فهرست جهانی یونسکو است، از جاهای دیدنی کرمانشاه به شمار میرود و در ۳۰ کیلومتری شرق شهر کرمانشاه قرار دارد. (مشاهده روی نقشه)
وجه تسمیه نام بیستون
واژه «بیسْتون» (که امروزه بهاشتباه «بیسُـتون» گفته میشود) در زمان هخامنشی و شاید پیش از آن، به گونه بَـگَـستانَـه/ بَـغَـستانَـه (= جایگاه خدا) و در زمانهای بعدی به گونههای «بِهیستان/ بیسْـتون/ بُستان» تغییر حرف و آوا داده است. آنگونه که از نوشتههای «دیودور سیسیلی» تاریخنویس یونانی (سده نخست پیش از میلاد برمیآید؛ در زبان یونانی آن را بهشکل بَغیستان میشناختهاند. این نام در آثـار جغرافیانویسان پس از اســلام و نیز با اقتباس آن، در زبـان انگلیسی و بعضی دیگر از زبانهای اروپایی، به گونه تلفظ پهلوی آن یعنی بِهیستون شناخته شده است.
عکس از فرزاد منتی
رازگشایی بیستون
از قدیمیترین آثار درباره این نوشته، گفتههای دیودور سیسیلی است که در قرن اول پیش از میلاد این حجاری را به الهه سمیرامیس و صد نیزهداری که اطرافش را گرفتهاند، نسبت داده و گفته است به دستور سمیرامیس در زیر نقش برجسته نوشتهای با حروف سریانی نقل کردهاند.
ایزیدور خاراکسی جغرافینویس، بیستون را باپتانا در ناحیه کامبادنا نامیده است و مینویسد در باپتانا نوشته و تصویری از سمیرامیس است. ابن حقول آن را نقش مکتبخانهای دانسته که معلم برای تنبیه شاگردانش تسمهای در دست دارد .
گاردان، جهانگرد فرانسوی، در سال ۱۷۹۴ این نقش را پیکره دوازده حواری مسیح دانست و تصویر فروهر را به مسیح نسبت داد. بالاخره در سال ۱۸۳۵ تا ۱۸۴۴ راولینسون انگلیسی بود که از متن این کتیبه نسخهبرداری کرد.
مطالعات وی در سال ۱۸۵۷ مورد توجه انجمن آسیایی پادشاهی لندن واقع شد و به این ترتیب راز کتیبه بیستون گشوده شد.
کار راولینسون سبب شد تا این کتیبه مورد توجه دانشمندان زیادی از جمله پروفسور ویلیام جکسن از دانشگاه کلمبیا قرار گیرد. وی در سال ۱۹۰۳ از آنجا دیدن کرد و مطالعاتی روی کتیبه انجام داد که بیشتر تصحیح کار راولینسون بود .
کتیبه بیستون دارای سه نوع خط فارسی باستان، ایلامی نو، بابلی نو یا اکدی است و پس از رمزگشایی فارسی باستان فهمیده شد که تصاویر به داریوش و دو سردارش و ده شورشگر که در اوایل سلطنت او قیام کرده بودند، تعلق دارد و شرح سرکوب این یاغیان را نمایش میدهد.
عکس از کارناوال (عکاس نامشخص)
سرکوب شورش بردیای دروغین
بر اساس استناد بر کتیبه بیستون، پس از کشته شدن «بردیای دروغین یا گئوماتا» به دست داریوش کبیر و ۶ تن از یارانش، سراسر امپراتوری پارس دچار آشوب و اغتشاش شد. اما داریوش در طول یک سال و چند ماه (۵۲۱ تا ۵۲۲ پ.م) موفق به سرکوبی ۱۶ شورش و چیرگی بر سراسر خاک امپراتوری و برقراری نظم و امنیت در آن شد.
او برای جاودانه ساختن یاد و افتخار آن پیروزیها، فرمان داد که سنگنگارهای بدین منظور روی صخرههای کوه مقدس بیستون در نزدیکی کرمانشاه بتراشند.
سرکرده شورشیها با دستهایی بسته در مقابل داریوش به صف ایستادهاند و «گئوماتا» (همان بردیای دروغین) نیز زیر پاهای وی افتاده است. داریوش کمانی به دست چپ گرفته و فَروهر نیز بالای تصویر در حال پرواز است. پیرامون این نگاره، گزارش چگونگی شورشها و چیرگی داریوش بر آنها بههمراه مطالبی دیگر، نخست به زبان ایلامی نگاشته شد، اما سپس ترجمههای بابلی (اکدی) و پارسی باستان نیز به آن اضافه شد.
افزودن ترجمه پارسی باستان به این نگاره پس از اختراع خط میخی ویژه، به فرمان داریوش انجام گرفت. جالب است که برای آگاهی عموم مردم امپراتوری از مندرجات سنگنگاره بیستون، نسخههای دیگری از سنگنوشته آن، به ایالتهای مختلف فرستادهشده بود.
عکس از wikipedia
این کتیبه یکی از معتبرترین و مشهورترین سندهای تاریخی جهان است؛ زیرا مهمترین نوشته میخی زمان هخامنشی را در بر دارد. مجموع سطحی که این کتیبه در برگرفته به طول ۵/ ۲۰ متر (بیست متر و پنجاه سانتیمتر) و عرض ۸۰/ ۷ متر ( هفت متر و هشتاد سانتیمتر) است.
شرح تصویر نقش برجسته
نقشهای این اثر تاریخی بر سطحی به طول ۶ متر و عرض یا ارتفاع ۳ متر و ۲۰ سانتیمتر حجاریشده است و شامل تصویر داریوش، کماندار ونیزهدار شاهی و ۱۰ تن شورشگر است که یک تن زیر پای داریوش و ۹ تن دستبسته در مقابل او قرار دارند و سرهایشان به جز نفر اول به وسیله طنابی به هم وصل شده است و هرکدام لباس مخصوص کشور خود را بر تن دارند که آنها را از دیگری متمایز میسازد. بالای سر هرکدام نوشتهای است که نام شورشگر و محل شورش را معلوم میکند.
اندازه قد هشت تن از اینان ۱۲۶ سانتیمتر و آخرین نفر که سکونخا نام دارد، با کلاهش ۱۷۸ سانتیمتر است. در این مجموعه شاه با چهره اصلی و با اندازه حقیقی یعنی ۱۸۱ سانتیمتر نشان دادهشده، پای چپ و کمان او که در دست چپش قرار دارد بر بدن گئوماتا که زیر پای او به حال تضرع افتاده، نهاده شده و دست راست پادشاه به نشانه پرستش به سوی فروهر بلند شده است.
نمادشناسی کتیبه بیستون
فروهر که نماد اهورامزدا است، روبهروی پادشاه قرار دارد و حلقهای در دست چپ گرفته و دست راست خود را مانند پادشاه بلند کرده است. (این حرکت ظاهرا علامت دعای خیر است). یک ستاره هشت پر درون دایره بالای کلاه تقریبا استوانهای شکل فروهر دیده میشود که همین نقش هم در تاج کنگرهدار زیبایی که سر داریوش است، دیده میشود. شاید بدینوسیله داریوش، اهورائی بودن خود را نشان میدهد.
پشت سر داریوش، کماندار و نیزهدار شاهی ایستادهاند. شاه و افسرانش همگی نوعی لباس بلند پارسی در بر و کفش سهبندی مشابهی به پا دارند؛ ولی سربندی که سر افسران است از لحاظ تزئین با تاج داریوش تفاوت دارد. ریش مستطیل شکل شاه نیز طبق معمول از ریش کوتاه سایرین متمایز است و همین بخش مستطیل ریش، الحاقی است یعنی از تکه سنگ جداگانهای ساخته شده و سپس با مهارت بسیار به چهره داریوش متصل شده است.
در تصاویر فروهر و شاه و دو افسرش، در هر دو مچ دستبند وجود دارد. این دقت و ظرافت در تیردان و بند آن و منگولههای متصل به نیزه و ریش و سربند افسران شاهی هم به کار رفته است. گئوماتا تنها اسیری است که کفش بندی به پا دارد و بقیه اسیران پابرهنه هستند.
بر سطح حجاری شده ۱۱ کتیبه کوچک وجود دارد.
سنگ نوشتهها
موقعیت این خطوط نسبت به نقوش چنین است:
زیر نقشها خطوط فارسی باستان در پنج ستون به طول ۲۳/ ۹ (نه متر و بیستوسه سانتیمتر) و عرض (یا ارتفاع) ۳/۶۳ متر (سه متر و شصت سانتیمتر) و ۴۱۴ سطر قرار دارد.
در طرف راست کنار نقوش یک بخش، کتیبه ایلامی به طول ۶۰/ ۵ ( پنجمتر و شصت سانتیمتر ) و عرض (یا ارتفاع) ۷۰/ ۳ (سه متر و هفتاد سانتیمتر) قرار دارد و بقیه این کتیبه در سمت چپ در امتداد خطوط فارسی باستان به طول ۶۷/ ۵ (پنج متر و شصت و هفت سانتیمتر) و عرض ۶۳/ ۳ (سه متر و شصت و سه سانتیمتر) و کلاً ۵۹۳ سطر در هشت ستون قرار دارد.
کتیبه اکدی (بابلی) در قسمت بالای کتیبه سمت چپ ایلامی قرار دارد با طول یا ارتفاع ۴ (چهار متر) و عرض از قسمت بالا ۲/۵۲ (دو متر و پنجاه و دو سانتیمتر) و در قسمت پایین ۳۱/ ۲ (دو متر و سی و یک سانتیمتر)، این کتیبه بهشکل ذوزنقه و دارای ۱۱۲ سطر است.
مجموع خطوط و نقوش برابر با ۱۲۰ مترمربع است.
روش ساخت کتیبه بیستون
عکس از فرزاد منتی
برای تراشیدن سنگنگاره و سنگنبشته بیستون، جایی در ارتفاع چند ۱۰ متری سطح زمین و در دامنه رو به جنوبِ کوه پَرو انتخاب شده است. اما با این وجود به نظر میآید که در زمان ساخت آن، راهی برای دستیابی آسان به محل کارگاه وجود داشته است. بقایای مبهم پلکانی در بخشهای بالایی کوه و نیز آثار تراشیدن تختهسنگهای زیر کتیبه تا نزدیکیهای زمین، نشاندهنده وجود راهی به سوی بالا است. راهی که سنگتراشان پس از پایان کار و به هدف دسترسناپذیر کردن کتیبه، در ضمن پایین آمدن، آنرا نیز تراشیده و محو کردهاند. نوشتن کتیبهای تاریخی در چنین بلندای دستناپذیری که از پایین کوه نیز به هیچ وجه قابلخواندن نیست، نشاندهنده این است که داریوش این متن را نه برای مردمان روزگار خود، بلکه منحصراً برای آیندگان نوشته است.
آثار حجاریشده در بیستون از لحاظ فنآوری و سازوکار ساخت، از بهترین نمونههای هنر هخامنشی است.
ما از ابزارها و شیوههای ساخت و پرداخت چنین نگارههایی روی سنگآهک که هنوز پس از ۲۵۰۰ سال بسیار صیقلی و براق هستند، اطلاعی در دست نیست. با توجه به رنگ لعابگونه قهوهای مانندی که پس از همراه شدن با ذرات اکسیده شده عناصر آمیخته سنگ آهک، در سراسر نمای کتیبه به چشم میخورد و نیز با توجه به اینکه در داخل حروف چند سطر نخست متن پـارسی باستان، بقایای سرب دیده شده است؛ به نظر میرسد که پس از پایان نوشتن متون، داخل آنها را برای پایداری بیشتر با سرب و تمام نمای کتیبه را با اندودی که برای ما ناشناخته است؛ پوشاندهاند.
در حین ساخت، هرکجا که به دلیلی سطح سنگ تخریب میشد؛ قطعه سنگ دیگری را به اندازه محل تخریب شده تراشیده و در جای آن نصب میکردند.
نمونه این وصلهها در قوس کمان داریوش و سردارِ همراه او و نیز در کلاه و دستِ «گوی بالدار» (نشان ملی ایران باستان و نماد خورشید و اهورامزدا) دیده میشود.
متن کتیبه داریوش بزرگ شاهنشاه هخامنشی
متن کتیبه داریوش سند بزرگ شجرهنامه شاهان هخامنشی تا پیش از داریوش کبیر است. داریوش کتیبهاش را با معرفی خود چنین آغاز میکند:
ستون ۱
بند ۱ – من داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه در پارس، شاه کشورها، پسر ویشتاسب، نوه ارشام هخامنشی.
بند ۲ – داریوش شاه گوید:
پدر من ویشتاسب، پدر ویشتاسب ارشام، پدر ارشام آریامن، پدر آریامن چیش پیش، پدر چیش پیش هخامنش.
بند ۳ – داریوش شاه گوید:
بدین جهت ما هخامنشی خوانده میشویم [که] از دیرگاهان اصیل هستیم. از دیرگاهان نیاکان ما شاهان بودند.
بند ۴ – داریوش شاه گوید:
۸ [تن] از نیاکان من شاه بودند. من نهمین [هستم] ما ۹ [تن] پشت اندر پشت (در دو شاخه) شاه هستیم .
بند ۵ – داریوش شاه گوید:
به خواست اهورامزدا من شاه هستم. اهورامزدا شاهی را به من داد.
بند ۶ – داریوش شاه گوید:
این [است] که از آن من شدند. به خواست اهورامزدا من شاه آنها بودم. پارس، عیلام، بابل، آشور، عرب، مودرای (مصر)، اهل دریا (فینیقیها)، سارد (لیدی)، یونان (یونانیهای ساکن آسیای صغیر)، ماد، ارمنستان، کاپادوکیه، پرثو، زرنگ (سیستان)، هرئی و(هرات)، باختر (بلخ)، سغد، گندار (دره کابل) سک (طوایف بین دریاچه آرال و دریای مازندران)، ثت گوش (دره رود هیرمند)، رخج (قندهار)، مک (مکران و عمان) جمعاً ۳۲ کشور .
بند ۷ – داریوش شاه گوید:
این [است] کشورهایی که از آن من شدند. به خواست اهورامزدا بندگان من بودند. به من باج دادند. آنچه از طرف من به آنها گفته شد، چه شب، چه روز همان کرده شد.
بند ۸ – داریوش شاه گوید:
در این کشورها مردی که موافق بود او را پاداش خوب دادم آنکه مخالف بود اورا سخت کیفر دادم. به خواست اهورامزدا این کشورهایی [است] که بر قانون من احترام گذاشتند، آن طوری که به آنها از طرف من گفته شد، همان طور کرده شد.
بند ۹ – داریوش شاه گوید:
اهورامزدا مرا این پادشاهی داد. اهورامزدا مرا یاری کرد تا این شاهی بهدست آورم. به یاری اهورامزدا این شاهی را دارم.
بند۱۰ – داریوش شاه گوید:
این [است] آنچه بهوسیله من کرده شد پس از اینکه شاه شدم. کمبوجیه نام پسر کوروش از تخمه ما او اینجا شاه بود. همان کمبوجیه را برادری بود بردی نام هم مادر [و] هم پدر با کمبوجیه. پس از آن کمبوجیه آن بردی را بکشت، به مردم معلوم نشد که بردی کشته شده. پس از آن کمبوجیه رهسپار مصر شد، مردم نا فرمان شدند. پس از آن دروغ در کشور بسیار شد هم در پارس، هم در ماد، هم در سایر کشورها.
بند۱۱- داریوش شاه گوید:
پس از آن مردی مغ بود گئومات نام. او از پ ئیشی یا وودا ( پی شیاووادا ) برخاست. کوهی [است] ارکدیش (ارکادری) نام. چون از آنجا برخاست از ماه وی یخن ۱ چهارده روز گذشته بود. او به مردم چنان دروغ گفت [که]: من بردی پسر کوروش برادر کمبوجیه هستم. پس از آن مردم همه از کمبوجیه برگشته بهسوی او شدند هم پارس، هم ماد، هم سایر کشورها. شاهی را برای خود گرفت. از ماه گرم پد ۲ ۹ روز گذشته بود آنگاه شاهی را برای خود گرفت. پس از آن کمبوجیه به دست خود مرد.
بند۱۲ – داریوش شاه گوید:
نبود مردی، نه پارسی، نه مادی، نه هیچ کس از تخمه ما که شاهی را گئومات مغ باز ستاند.(یعنی هیچ مردی از دیاری وجود نداشت که بردیای دروغین را از درجه شاهی پایین بکشاند!) مردم شدیداً از او میترسیدند که چراکه مردم بسیاری را که پیش از آن بردی را شناخته بودند، بکشت. بدان جهت مردم را می کشت که مبادا مرا بشناسند که من بردی پسر کوروش نیستم. هیچ کس یارای گفتن چیزی درباره گئومات مغ نداشت تا من رسیدم. پس از آن من از اهورامزدا مدد خواستم . اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود. از ماه باگادیش ۳، ۱۰ روز (منظور ۳۰ روز است) گذشته بود. آنگاه من با چند مرد آن گئوماتمغ (همان بردیای دروغین) و آنهایی را که برترین مردان دستیار [او] بودند کشتم. دژی سیک ی ووتیش ۴، نام سرزمینی نی سای نام در ماد آنجا او را کشتم. شاهی را از او ستاندم. به خواست اهورامزدا من شاه شدم. اهورامزدا شاهی را به من داد.
بند ۱۴ -داریوش شاه گوید:
شاهی را که از تخمه ما برداشته شده بود آن را من برپا کردم. من آن را در جایش استوار نمودم. چنانکه پیش از این [بود] همان طور من کردم. من پرستشگاههایی را که گئومات مغ ویران کرده بود مرمت نمودم. به مردم چراگاه ها و رمهها و غلامان و خانههایی را که گئومات مغ ستانده بود بازگرداندم. من مردم را در جایش استوار نمودم، هم پارس، هم ماد و سایر کشورها را. چنان که پیش از این [بود] آنچه را گرفته شده [بود] برگرداندم. به خواست اهورامزدا من این را کردم. من کوشیدم تا خاندان ما را در جایش استوار نمایم چنان که پیش از این [بود] آنطور من کوشیدم به خواست اهورامزدا تا گئومات مغ خاندان ما را برنگیرد.
بند ۱۵ – داریوش شاه گوید:
این [است] آنچه من کردم پس از آنکه شاه شدم.
بند ۱۶- داریوش شاه گوید:
چون من گئومات مغ را کشتم پس از آن مردی آثرین (آثرینا) نام پسر او در خوزستان (اووج) برخاست. به مردم چنین گفت: من در خوزستان شاه هستم. پس از آن خوزیان نافرمان شدند. به طرف آن آثرین گرویدند. او در خوزستان شاه شد و مردی بابلی ندئیت ب ئیر (نیدنیتوبل) نام پسر ائین ئیر او در بابل برخاست. چنین مردم را بفریفت [که]: من نبوکد رچر، پسر نبتون ئیت هستم. پس از آن همه مردم بابلی به طرف آن ندئیت ب ئیر گرویدند. بابل نافرمان شد. او شاهی را در بابل گرفت.
بند ۱۷ – داریوش شاه گوید:
پس از آن من رهسپار بابل شدم بهسوی آن ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر میخواند. سپاه ندئیت ب ئیر دجله را در دست داشت. آنجا ایستاد و آب عمیق بود. پس از آن من سپاه را بر مشکها قرار دادم. پارهای بر شتر سوار کردم. برای عدهای اسب تهیه کردم. اهورامزدا به من یاری ارزانی فرمود به خواست اهورامزدا دجله را گذشتیم. آنجا آن سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم. از ماه اثری یادی ۵، ۲۶ روز گذشته بود.
بند ۱۹- داریوش شاه گوید:
پس از آن من رهسپار بابل شدم. هنوز به بابل نرسیده بودم شهری زازان نام کنار فرات آنجا این ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر میخواند با سپاه بر ضد من به جنگ کردن آمد. پس از آن جنگ کردیم. اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود. به خواست اهورامزدا من سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم. بقیه به آب انداخته شد. آب آن را برد. از ماه انامک ۶، ۲ روز گذشته بود که چنین جنگ کردیم.
عکس از lindahall
ستون ۲
بند ۱- داریوش شاه گوید:
پس از آن ندئیت ب ئیر با سواران کم گریخت رهسپار بابل شد. پس از آن من رهسپار بابل شدم. به خواست اهورامزدا هم بابل گرفتم هم ندئیت ب ئیر راگرفتم. پس از آن من ندئیت ب ئیر را در بابل کشتم.
بند ۲ – داریوش شاه گوید:
مادامی که من در بابل بودم این [است] کشورهایی که نسبت به من نافرمان شدند. پارس، خوزستان، ماد، آشور، مصر، پارت، مرو، ثت گوش، سکاییه.
بند ۳- داریوش شاه گوید:
مردی، مرتی ی نام پسر چین چی خری شهری گوگن کا نام در پارس آنجا ساکن بود. او در خوزستان برخاست. به مردم چنین گفت که من ایمنیش شاه در خوزستان هستم.
بند ۴ – داریوش شاه گوید:
آن وقت من نزدیک خوزستان بودم. پس از آن خوزیها از من ترسیدند. مرتی ی را که سرکرده آنان بود گرفتند و او را کشتند.
بند۵ – داریوش شاه گوید:
مردی مادی فرورتیش نام در ماد برخاست. چنین به مردم گفت که من خش ثرئیت از تخمه هوخشتر هستم. پس از آن سپاه ماد که در کاخ او [بود] نسبت به من نافرمان شد به سوی آن فرورتیش رفت (گرویدند) او در ماد شاه شد.
بند ۶ – داریوش شاه گوید:
سپاه پارسی و مادی که تحت فرمان من بود آن کم بود. پس از آن من سپاه فرستادم. ویدرن نام پارسی بنده من او را سرکرده آنان کردم. چنان به آنها گفتم: فرا روید آن سپاه مادی را که خود را از آن من نمیخواند بزنید. پس از آن، آن ویدرن با سپاه روانه شد، چون به ماد رسید شهری ماروش نام در ماد آنجا با مادیها جنگ کرد. آن که سرکرده مادیها بود او آن وقت آنجا نبود اهورامزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورامزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه انامک ۲۷ روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان در گرفت. پس از آن، سرزمینی کمپند نام در ماد آنجا برای من بماند تا من به ماد رسیدم.
بند ۷ – داریوش شاه گوید:
دادرشی نام ارمنی بنده من، من او را فرستادم به ارمنستان، چنین به او گفتم: پیش رو [و] آن سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمی خواند بزن. پس از آن دادرشی رهسپار شد. چون به ارمنستان رسید پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرارسیدند. دهی زوزهی نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورامزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورامزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه ثورواهر ۷- ۸ روز گذشته بود چنین جنگ کرده شد.
بند ۸- داریوش شاه گوید:
باز دومین بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرا رسیدند. دژی تیگر نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورامزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورامزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه ثورواهر ۱۸ روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت.
بند ۹- داریوش شاه گوید:
باز سومین بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرا رسیدند. دژی اویما نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورامزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورامزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد.
از ماه ثائیگرچی ۸ ، ۹ روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت. پس از آن دادرشی به خاطر من در ارمنستان ماند تا من به ماد رسیدم.
بند ۱۰- داریوش شاه گوید:
پس از آن وامیس نام پارسی بنده من او را فرستادم ارمنستان و چنین به او گفتم: پیش رو [و] سپاه نافرمان که خود را از آن من نمی خواند آن را بزن. پس از آن وامیس رهسپار شد. چون به ارمنستان رسید پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن علیه وامیس فرا رسیدند. سرزمینی ایزلا ۹ نام در آشور آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار زد. از ماه انامک ۱۵ روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان در گرفت.
بند ۱۱- داریوش شاه گوید:
باز دومین بار نا فرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه وامیس فرا رسیدند. سرزمینی ااتی یار نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورامزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورامزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. نزدیک پایان ماه ثورواهر آنگاه جنگ ایشان در گرفت. پس از آن وامیش برای من (منتظر من) در ارمنستان بماند تا من به ماد رسیدم.
بند ۱۲- داریوش شاه گوید:
پس از آن من از بابل بدر آمدم. رهسپار ماد شدم چون به ماد رسیدم شهری کوندروش نام در ماد آنجا فرورتیش که خود را شاه در ماد میخواند با سپاهی به جنگ کردن علیه من آمد پس از آن جنگ کردیم. اهورامزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورامزدا سپاه آن فرورتیش را بسیار زدم. از ماه ادوکن ئیش ۱۰، ۲۵ روز گذشته بود که چنین جنگ کرده شد.
بند ۱۳- داریوش شاه گوید:
پس از آن، فرورتیش با سواران کم گریخت. سرزمینی ری نام در ماد از آن سو روانه شد. پس از آن من سپاهی دنبال [او] فرستادم. فرورتیش گرفته شده به سوی من آورده شد. من هم بینی هم دو گوش هم زبان [او] را بریدم و یک چشم [او] را کندم. بسته بر دروازه [کاخ] من نگاشته شد. همه او را دیدند. پس از آن او را در همدان دار زدم و مردانی که یاران برجسته [او] بودند آنها را در همدان در درون دژ آویزان کردم.
بند ۱۴ – داریوش شاه گوید:
مردی چی ثرتخم نام سگارتی او نسبت به من نافرمان شد. چنین به مردم گفت: من شاه در سگارتیه از تخمه هووخشتر هستم. پس از آن من سپاه پارسی و مادی را فرستادم تخمس پاد نام مادی بنده من او را سردار آنان کردم. چنین به ایشان گفتم: پیش روید سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمی خواند آن را بزنید. پس از آن تخمیس پاد با سپاه رهسپار شد. با چی ثرتخم جنگ کرد. اهورامزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بزد و چی ثرتخم را گرفت. [و] بهسوی من آورد. پس از آن من هم بینی هم دو گوش [او] را بریدم و یک چشم [او] را کندم. بسته بر دروازه [کاخ] من نگاهداشته شد. همه مردم او را دیدند. پس از آن او را در اربل دار زدم.
بند ۱۵- داریوش شاه گوید:
این [است] آنچه بهوسیله من در ماد کرده شد.
بند ۱۶- داریوش شاه گوید:
پارت و گرگان نسبت به من نافرمان شدند. خودشان را از آن فرورتیش خواندند. ویشتاسپ پدر من، او در پارت بود او را مردم رها کردند [و] نافرمان شدند. پس از آن ویشتاسپ با سپاهی که پیرو او بود رهسپار شد. شهری ویشپ ازاتی نام در پارت آنجا با پارتیها جنگ کرد. اهورامزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورامزدا، ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه وی یخن ۲۴ روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
نقشه سرزمین پارس در زمان داریوش هخامنشی
این مطلب بدون برچسب می باشد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰