ایرسا_ محمود حسابی (زاده ۳ اسفند ۱۲۸۱ در تهران – درگذشت ۱۲ شهریور ۱۳۷۱ در ژنو) با نام اصلی محمود خان میرزا حسابی یک فیزیکدان و، سناتور هسته ای ایران بود، دکتر حسابی وزیر آموزش و پرورش ایران در کابینه نخست وزیر محمد مصدق بود وی در زمان سلطنت پهلوی و بنیانگذار فیزیک و مهندسی دانشگاهی در ایران بود.
ایرسا_ اصغر عظیمی مهر شاعر کرمانشاهی در سوگ خبرنگارانی که ناباورانه رفتند شعری به شرح زیر سروده است.
تقدیم؛ به روح خواهر خلد آشیانم خانمفاطمه شیبانی. ای فلک آهسته ران سر منزل مقصود علیست. این سر لطیف حضرت حکیم قدیم بود بر کلیه ذرات کائنات که قاب الست وازل و ابد را در نوردید و کعبه را در محضرش شاگردی ابجد خوان کرد و انگشت اشارتش قبله ی نیایشگرانش نمودش.
?دلتنگم? دلتنگ روز هایی که همه چی خوب بود. دلتنگ گذشته ای هستم که همه چی بدون مرز تعیین شده بود. دیدن عزیزانم و به آغوش کشیدن آنها.. دلتنگم،?برای سفره های پر از مهمان. خونه های پر از سرو صدای بچه های فامیل.. دلتنگ بیرون رفتن های ساده... دست دادن های صمیمانه... روزهای از دست رفته ای که قدر آن را ندانستم...داشته هایی که برایم تکراری شده بود..
ایرسا_ در حال و هوای کودکی خود غرق بودیم. بازیهای کودکانه..دعواهای کودکانه. قهر قهر میکردیم تا قیامت ولی اون قیامت یک ساعت هم نمیشد. صبح های زیبای کودکیم با بوی نان داغ و تازه ی مادرم از خواب بیدار میشدم.
ایرسا_ از بدو تولد او را به پدرش دادن.فریدون را میگویم ..هم پسر عموی من بود و هم همسر خواهرم. به دلیل اختلافات خانوادگی پدر و مادرش از هم جدا شدند و فریدون بعد از به دنیا آمدنش به پدرش دادن تا مبادا مادرش بخواهد به او شیر بدهد دلبسته او شود..و به این دلیل بدون خوردن یه قطره از شیر مادر اورا به پدرش تحویل دادن..هر جوری بود با سختی بزرگ شد و به سنی رسید که دیگه میتونست ازدواج کنه و به خواستگاری خواهرم آمد.
ایرسا_ داشتیم زندگی میکردیم. حالا خوب یا بد.هر چند که مشکلات زیاد بود.. از لحاظ اقتصادی و گرانی ووووو... ولی با این وجود داشت می گذشت هر جوری بود. طبقه ی پایین مردم زندگی سختی داشتن ولی خوب در کنار هم بودیم.و یه جوری سر میکردیم... خلاصه،،تا اینکه یک روز خبری از رسانه ها و،دنیای مجازی شنیدیم..
داستان خیال انگیز سفر عاشقانه من و پروانه، ما را با خود به سفری زیبا و به یادماندنی و خاطره انگیز می برد؛ سفری که قرار است نزديك ترين راه رسيدن به خانه دوست را بشناسیم و در اين پرواز و سفر بهاری و عاشقانه، با حقيقت عشق آشنا شویم. پروانه، مسيري را در پيش مي گيرد و ما را به دنبال خود مي كشاند تا در راه او گام برداریم. مي دانیم و باور داریم كه پروانه، خانه دوست را به ما نشان خواهد داد؛ چرا که او همیشه به گرد شمع چرخیده و سوختن و دلدادگی و عشق و فداکاری را به زیبایی هرچه تمام تر تجربه كرده است.